نمایش"جواد ذوالفقاری" علاوه بر داستان ساده و محتوای روشن و قوی، با توجه به اجرای خوب گروه بازیسازان و به واسطه استفاده درست از عناصر مهمی چون عروسکها، صحنه و دکور، موسیقیو... یک نمایش موفق کودک و نوجوان است که در وهله اول با مخاطبشناسی منطقی پیش میرود و طبیعتاً اکثرتماشاگرانش را نیز با اجرا درگیر کرده و راضی نگه میدارد.
نمایش"جواد ذوالفقاری" علاوه بر داستان ساده و محتوای روشن و قوی، با توجه به اجرای خوب گروه بازیسازان و به واسطه استفاده درست از عناصر مهمی چون عروسکها، صحنه و دکور، موسیقیو... یک نمایش موفق کودک و نوجوان است که در وهله اول با مخاطبشناسی منطقی پیش میرود و طبیعتاً اکثرتماشاگرانش را نیز با اجرا درگیر کرده و راضی نگه میدارد.
مهدی نصیری:
نمایش کودک و نوجوان یکی از حساسترین و مهمترین گونههای نمایشی است که کار ویژه اصلی آن پس از جذب و سرگرمسازی مخاطبان کودک، میتواند افزودن بر تصورات ذهنی کودک، گسترش ذهنیت خلاق و به تحرک واداشتن قدرت تحلیل موضوعات در آنها باشد.
دنیای قصه بستر مناسبی برای در کنار هم قرار دادن آبژههای غیرفعال است که چینش پازلوار آنها در کنار هم؛ کلیتی مأنوس را به وجود میآورد و کودک- با مجهز شدن به ابزاری که نمایش در اختیارش قرار میدهد- مشتاقانه خواهد توانست تکههای این پازل را با ذهنیت خلاق خود تکمیل کند. برآیند همنشینی آبژههایی که قصه در اختیار مخاطب قرار میدهد در کنار ابزار نمایشی، ذهنیت خلاق مخاطب را فعال میکند و در اینصورت است که نمایش میتواند به اهدافش دست پیدا کند.
نمایش"جواد ذوالفقاری" در بستر یک قصه ساده کودکانه به راحتی چنین نتایجی را به دست میآورد. قصه حرکت"پسر" برای گرفتن حق پدر و مادرش از پادشاه، مخاطبان کودک و نوجوان نمایش را به گونهای فعال با خود درگیر میکند و علاوه بر روایت مضمون، ذهنیت مخاطبانش را نیز به تحرک وا میدارد.
ذوالفقاری برای استفاده هر چه بیشتر از خلاقیت ذهن مخاطبانش، بازی را با قرار دادن یک راوی یا قصهگو آغاز میکند. این قصهگو به طور مستقیم تماشاگران را خطاب قرار داده و به عنوان یک واسطه، با روایت و فضاسازی، دنیای قصه را به صورت ذهنی بازسازی میکند.
در سایر صحنهها نیز عروسکها به تنهایی روایتگر قصه نمایش نیستند. حتی فضاها و مکانهای نمایش نیز بر اساس نوع حضور عروسکها در صحنه انتخاب و اجرا نشده است. بدین ترتیب که نمایش، عروسکها و بازیسازان را همراه و همزمان با هم روی صحنه دارد. بنابراین مخاطب کودک و نوجوان ناچار است برای درک موقعیتهای قصه، خودش با استفاده از فضاسازی ذهنی آنها را کامل کند. این فضاسازی درواقع مشارکت فعال مخاطب در ماجراها را افزایش میدهد و قدرت درک و تحلیل آنها از رویدادهای نمایشی را نیز بالاتر میبرد.
تماشاگری که در طول نمایش مدام به تفکیک رویدادها و شخصیتهای قصه میپردازد مسلماً به گونهای فعالتر با وقایع داستان درگیر میشود و به همین نسبت برداشت و تحلیل(خودآگاه و یا ناخودآگاه) فعالتر و جدیتری با آنها دارد.
استفاده از حجمهای کوچک برای ساختن کوچه، کوه، بیابان و ... قدرت تصورسازی مخاطب را افزایش میدهد و همنشینی فضاهایی چون قصر پادشاه، خانه، پسر، روستا و... نیز به گونهای دیگر ذهنیت تماشاگران را فعال ساخته و آنها را وارد به مشارکت در فضاسازی میکند.
استفاده از موسیقی و شعر در میان چهار صحنه نمایش رویکرد مناسب دیگری است که ضن ایجاد فضایی شاد، مفرح و سرگرم کننده به نوعی مخاطبان کودک نمایش را در مواجه با روایت گفتاری ریتمیک قرار میدهد. بدین ترتیب تماشاگر در هر صحنه با سه نوع روایت مواجه میشود؛ نخست روایتی که قصهگو مقدمه و بخشی از متن آنرا آغاز میکند. دوم روایتی است که بازیسازان آن را با عروسکها به اجرا در میآورند و سوم، همسرایی شعری روایت است که توسط همه بازیسازان و به طور مستقیم اجرا میشود.
قصهگو در فواصل میان این صحنهها ضمن روایت مستقیم قصه با تماشاگران، برای افزایش کیفیت ارتباط آنها با نمایش حتی با آنها صحبت میکند و دیالوگی دیگر را در میان صحنه و تماشاگر ایجاد مینماید. این دیالوگ یا سوال و جواب است و یا دعوت صحنه به همراهی تماشاگر با نمایش!
به هر حال قصد اجرا از این همراهی یا پرسش، وادار کردن مخاطب به ورود چندباره به دنیای نمایش است. بدین ترتیب که ذهن مخاطب اجازه خروج از روایت نمایش را پیدا نمیکند و هر چند یکبار به اصرار صحنه وارد بازی میشود.
علاوه بر این روایت سهگانه هر بخش از قصه تأثیر انواع مشارکت مخاطب را امتحان کرده و مسلماً کیفیت این تأثیر را در ذهن آنها افزایش میدهد. به گونهای که تماشاگر هر صحنه از قصه را سه بار و هر بار به گونهای متفاوت و دلچسب میبیند و میشوند. مسلماً در چنین شرایطی هیچیک از رویدادها و اتفاقات به سادگی از ذهن پاک نخواهند شد.
بنابراین در یک سیستم ارتباطی میان اجرا و تماشاگران، نمایش"بازی پسر و گرگ" با تکیه بیشتر بر وجه تعقلی اثر، قصد دارد وجه همذاتپندارانه نمایش را نیز به عنوان یکی دیگر اولویتهایش مورد پرداخت قرار دهد. آنچه از کلیت کار نتیجه میشود این است که مخاطبان کودک و نوجوان در هر صورت با این نمایش به خوبی ارتباط برقرار کنند. و مشارکت مداوم آنها با روایت و اجرا گواه این ادعاست (لذتگرایانه) اما در وهله دوم حرکت پسر برای پس گرفتن حقوق خانوادهاش به سمت قصر پادشاه ناخودآگاه با فعال کردن تخیل تماشاگران، تعقل آنها را نیز بکار میگیرد. همچنانکه پسرک نیز با همکاری روباه، گرگ و رودخانه به این حوزه نزدیک میشود.
مسیری که پسر برای گرفتن حق خود طی میکند در حقیقت مسیر بلوغ رفتاری اوست که به نمایش گذاشته میشود. تابعیت از راهنماییهای مادر، این سفرتکاملی را تا دستیابی به هدف تضمین میکند. همین نکته و بیان آن دریک چهارچوب مناسب داستانی مهمترین ویژگیهایی هستند که یک نمایش را برای اجرا در راه سنی کودک و نوجوان مطلوب میکنند.
پسر پس از پایان راه و دستیابی به هدف دوباره به اندازه واقعی برمیگردد و بزرگ میشود.
"مادر: پسرم بزرگی به مرامه نه به..."
نمایش"جواد ذوالفقاری" علاوه بر داستان ساده و محتوای روشن و قوی، با توجه به اجرای خوب گروه بازیسازان و به واسطه استفاده درست از عناصر مهمی چون عروسکها، صحنه و دکور، موسیقیو... یک نمایش موفق کودک و نوجوان است که در وهله اول با مخاطبشناسی منطقی پیش میرود و طبیعتاً اکثرتماشاگرانش را نیز با اجرا درگیر کرده و راضی نگه میدارد.